•قافيه مياني : گاهي براي غني تر كردن موسيقي شعر علاوه بر قافيه پاياني ، قافيه اي در ميان مصراع مي آيد كه به آن قافيه مياني گويند .
•مثال : ملكا ذكر تو گويم كه تـو پـاكي و خـدايي نروم جز به همـان ره كه تـوام راه نمـايي
• همه در گاه تو جويم همه از فضل تو پويم همه توحيد تو گويم كه به توحيد سزايي
•بيت مُقفّي : ابياتي كه مصراع هاي دوم آنها هم قافيه باشند .
•مثال: نه چـنان گناهـكارم كه به دشمـــنم سپاري تو به دست خويش فرماي اگرم كني عذابي
• دل همچوسنگت اي دوست به آب چشم سعدي عجب است اگر نگـردد كه بگـردد آسيـابي
•بيت مُصرّع : به بيتي گفته مي شود كه در هر دو مصراع آن قافيه رعايت شده باشد .
•مثال : زميـن گشـت روشـن تـر از آسمـان جهـانـي خـروشـان و آتــش دمــان
رديف ،تخلّص، توضيح و نكات مورد توّجه
•رديف : كلمات يا كلماتي است كه بعد از قافيه در پايان مصراع ها و ابيات مي آيند و عيناً از نظر لفظ و معني يكسان مي باشند .
•مثال : برق با شوقم شـراري بيش نيـست شعله ، طفل ني سـواري بيش نيست
• آرزوهــاي دو عــالــم دستــگـاه از كــف خـاكـم غبـاري بيش نيست
•تذكّر : بيت اوّل اين شعر مصرّع و دو بيت با هم مقفّي هستند .
•ياد آوري : اگر دو كلمه پايان مصراع ها يا ابيات در تلفظ يكسان امّا در معني متفاوت باشند ، رديف به حساب نمي آيند بلكه قافيه هستند .
• مثال : خــرامـان بشـــد ســـوي آب روان چنـان چـون شـده ، بـاز جـويد روان
•توضيح : دو كلمه « روان» بيت بالا قافيه اند زيرا كلمه « روان » در مصراع اول به معني روح و جان آمده است .
•نكته (1) : بيت يا شعري كه داراي رديف باشد ، مردّف ناميده مي شود .
•نكته (2) : آوردن رديف در شعر اجباري نيست امّا اگر شاعر بخواهد از رديف استفاده كند بلافاصله آن را بعد از قافيه مي آورد .
•نكته (3) : آوردن قافيه در شعر سنتي اجباري است ولي در شعر نو (نيمايي) جايگاه خاصي ندارد .
•وزن شعر فارسي : آهنگي كه ازشنيدن مصراع هاي يك شعر در گوش ، احساس مي شود وزن نام دارد .
•تخلّص : نام شعري شاعر است كه در ابيات پاياني شعر خود مي آورد .
•نكته : تخلّص بيشتر در قالب شعري غزل و قصيده كاربرد دارد .
•مثال (1) : درشمار ار چه نياورد كـسي حافظ را شكر كان محنت بي حد وشمار آخرشد
•مثال (2) : امـروز رو نكـرد به در گاه حق سنـا فـردا به سـوي در گـه او با چه رو رود ؟