بر اساس اطلاعات 75 درصد شركتهاي آمريكايي تا سال 2000 به نوعي درگير مهندسي مجدد بودهاند.
شركتهاي موفق در اين زمينه به منافعي نظير بهبود كيفيت و بهرهوري، كاهش زمان ايده تا توليد، سود بيشتر، زمان پاسخگويي سريعتر و بهبود در ارائه خدمات دست يافتهاند.
مثالهايي نظير كاهش 50 درصدي هزينههاي يك شركت مخابراتي، كاهش زمان پاسخگويي يك شركت بيمه، و كاهش 20 ميليون دلاري هزينههاي يك كارخانه شيميايي نمونههايي از اجراي موفق روشهاي مهندسي مجدد ميباشد.
اما مطالعات نشان ميدهد كه بيش از نيمي از پروژههاي مهندسي مجدد كمتر از 5 درصد بهبود درعملكرد را موجب شدهاند(Hall, 1993).
همر تخمين زده است كه بين 50 تا 70 درصد از پروژههاي مهندسي مجدد شكست خواهند خورد(Hammer and Champy, 1993).
nBPR براي سالهاي متوالي در ليست موضوعات مورد توجه مديران سازمانهي برتر دنيا قرار گرفته است (Alfred, 1994)
تركيب احتمال شكست بالا و موفقيت چشمگير BPR را بعنوان يك موضوع مهم براي مديران تبديل نموده است.
موفقيت يا شكست اين پروژهها به اندازه شركت، منابع در دسترس بستگي ندارد بلكه به برنامهريزي صحيح و اجتناب از دامهاي اين زمينه وابسته است.