کنعان نشین کور …
…
حاج علیرضا امانی اردبیلی
…
یا رب ببخش گاهی اگر خوب نیستم
چون بندگان پاک تو ، مطلوب نیستم
مال بدم که مانده در انبار صاحبش
با این حساب تحفۀ مرغوب نیستم
این دفعه لحن صحبت من بی تعارف است
امشب گلایه دارم و ، محجوب نیستم
من هم دو چشم دارم و یک سر ،دو پا دو دست
مانند دیگرانم و … معیوب نیستم
اما همیشه قسمت من تیره روزی است
جرمم چه شد که پیش تو محبوب نیستم؟
ابلیس ، مستحق غضب بود و رانده شد
من که در آستان تو مغضوب نیستم؟
دادی به هر که هر چه تمنا نموده بود
من جزو بندگان تو محسوب نیستم؟
می بینم آنچه را ، به ز ما بهتران رسید
قربان مهربانی تو … چوب نیستم
تا کی غم و عذاب و بلا می دهی مرا؟
پیغمبر صبور تو … ایوب نیستم
وقتی نمی شود پسرم ، پادشاه مصر
کنعان نشین کورم و یعقوب نیستم
از لطفت ای کریم خطا پوش ، تا کنون
بر ، دار ، مثل کافر مصلوب نیستم
خاکیست جامه های من از غارت عدو
بیهوده دلخوشم…که لگد کوب نیستم